اعلامیۀ مشترک بین‌المللی اول می 2018 (1397)

اول  

در واقع غیر از نویسندگان ویب‌سایت “راه مائوئیست” هیچ یک از امضاء کنندگان “اعلامیه” فرصت اظهار نظر در مورد متن آن نداشته اند. “راه مائوئیست”، در اثر تحریم انتشار اعلامیۀ بین‌المللی مشترک اول می امسال توسط احزاب و سازمان‌هایی که «گونزالیست» خوانده شده بود، انتشار این اعلامیه را به طور کل مورد شک و تردید قرار داده بود. به همین جهت حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان تصمیم گرفت که برخلاف روال معمول هر سال، امسال به مناسبت اول می اعلامیۀ مستقلی انتشار دهد. این اعلامیه تدوین و تصویب گردید و قبل از فرا رسیدن اول می در فضای مجازی انتشار یافت.

با وجود این در فرصت بسیار اندکی قبل از اول می مسودۀ اعلامیۀ بین‌المللی مشترک، توسط “راه مائوئیست” تدوین شده و به صورت درونی پخش گردید، آن‌هم نه به خاطر این که در مورد آن نظرخواهی گردد، بلکه به خاطر این که تمامی احزاب و سازمان‌های مائوئیست کشورهای مختلف جهان یا آن را امضا کنند و یا امضا نکنند. ما با وجود درک این موضوع که انتشار درونی مسودۀ اعلامیۀ مشترک به این صورت درست نیست و با وجود این که روی مطالب معینی در مسوده ملاحظاتی داشتیم، ترجیح دادیم که طی نامۀ مختصری موافقت با امضای اعلامیه و در عین‌حال ملاحظات مان در مورد متن اعلامیه را به صورت درونی اجمالاً به اطلاع آن‌ها برسانیم تا بعداً بتوانیم ملاحظات مذکور را به صورت نسبتاً مفصل مطرح کنیم. اما متأسفانه آن‌چه به نام نامه و ملاحظات ما در ویب‌سایت “راه مائوئیست” منتشر گردید، اصلاً متعلق به ما نبوده و نیست و دلیل آن را نیز نمی‌دانیم.

ما در نامۀ ارسال شده به ویب‌سایت “راه مائوئیست” فقط مختصراً نوشته بودیم که:

اگرچه بعضی ملاحظات از طرف ما وجود دارد، لاکن ما سند را امضاء میکنیم.ترجمه فارسی سند همچنان شامل است.
با درود
ح. ک.(م.) ا.
29/04/2018

اما آن‌چه در ویب سایت “راه مائوئیست” به نام حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و یا تحت نام “حزب” منتشر گردیده است، مطالب ذیل است:

اعلامیه مشترک – ترجمه فارسی سند
ترجمه فارسی سند ضمیمه میباشد.
با درود
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

ما میتوانیم از راه مائوئیزم مطلب را جویا شویم.

بنابرین اولاً قبل از هر چیزی می‌خواهیم که این موضوع برای ما روشن گردد.

ثانیاً باید تأکید نماییم که احزاب و سازمان‌های مائوئیست کشورهای مختلف جهان برای بحث روی متن مسودۀ پیشنهادی “اعلامیه” و ارائۀ پیشنهادات شان در مورد آن حداقل باید یک ماه وقت داشته باشند. در طول این مدت بحث ها و پیشنهادات احزاب و سازمان های مختلف باید بررسی و حلاجی گردد و در صورت لزوم مورد جوابدهی قرار بگیرد تا تمامی احزاب و سازمان های مذکور یا حداقل اکثریت قریب به اتفاق شان خود را در آئینۀ اعلامیۀ بین المللی مشترک مشاهده نمایند.         

 

دوم

شعار مطرح شده در متون کلاسیک چنین است:

کارگران جهان متحد گردید!

در جای دیگری از متون کلاسیک ترجمۀ انگلیسی این شعار چنین نوشته شده:

پرولتاریای جهان متحد شوید)

 این ترجمه از طرف کارل مارکس و فریدیش انگلس تایید گردیده است.

ولی در تمام نوشته های دیگر کلمۀ “کارگر” به کار رفته نه پرولتاریا. حتی در مقبرۀ کارل مارکس روی سنگ چنین نوشته شده:

کارگران تمام کشورها متحد شوید!

لنین بعد از پیروزی انقلاب اکتوبر در سال 1920 این شعار را وسیع‌تر ساخته و چنین نگاشته است:

کارگران و مردم و ملت های تحت ستم جهان متحد شوید!

با توجه به چنین وضعیتی باید به نقل درست این شعار معروف در “اعلامیه” توجۀ دقیق صورت می‌گرفت.

 

سوم

اعلامیۀ مشترک بین‌المللی احزاب و سازمان‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست کشورهای مختلف جهان، باید یک اعلامیۀ مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی باشد و روی مائوئیزم به عنوان سومین و عالی‌ترین مرحلۀ تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری تأکید اساسی داشته باشد و به کل این ایدیولوژی و علم انقلاب از قلۀ رفیع مائوئیزم نظر داشته باشد.

اما متأسفانه “اعلامیه” برش هاای از “مانیفیست حزب کمونیست” را بدون هیچ گونه توضیحی منتشر کرده است که برای یک اعلامیۀ مشترک بین‌المللی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی درست و مناسب نیست. به این مطالب از متن “اعلامیه”، به نقل از “مانیفیست حزب کمونیست” توجه کنیم:

کل جامعه به دو اردوگاه بزرگ دشمنانه، به دو طبقۀ مستقیماً مخالف: بورژوازی و پرولتاریا تقسیم شده است.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان فکر نمی‌کند که دهقانان عملاً نصف نفوس جهان و نیروی عمدۀ انقلاب جهانی باشند، آن طوری که اعلامیۀ مشترک 8 حزب و سازمان‌ مائوئیست کشورهای امریکای لاتین میگوید. اما منطقاً باورمند است که در جوامع مستعمراتی- نیمه فیودالی یا نیمه فیودالی- نیمه مستعمراتی هنوز «کل جامعه به دو اردوگاه بزرگ دشمنانه، به دو طبقۀ مستقیماً مخالف: بورژوازی و پرولتاریا تقسیم» نشده است و دهقانان به مثابۀ یک طبقه هنوز در این کشورها نیروی عمدۀ انقلاب هستند. لذا مرحلۀ انقلاب  در چنین جوامعی مرحلۀ انقلاب دموکراتیک نوین است. 

«از میان تمامی طبقاتی که با بورژوازی مخالفت می‌ورزند، تنها پرولتاریا طبقۀ انقلابی حقیقی است. سایر طبقات در حالت بد و نابودی قرار دارند و وقتی که آن‌ها می‌خواهند به عقب، به امتیازات گذشته، برگردند محافظه کار و ضد انقلابی هستند. زمانی که آن‌ها به درون توده‌های پرولتاریا می‌افتند بخشی از مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا هستند.»

شکی نیست که دهقانان به مثابۀ یک طبقه با طبقۀ فیودال و هم‌چنان بورژوازی کمپرادور بروکرات و غیر بروکرات در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم مخالفت می‌ورزد و این مخالفت در شرایط کشورهای مذکور یک مخالفت انقلابی است. اما “اعلامیه” هنوز مثل زمان انتشار “مانیفیست حزب کمونیست” صرفاً از بورژوازی به طور عام صحبت می‌نماید. این موضوع قابل یادآوری است که سرمایه‌داری امپریالیستی اگر از یک طرف مناسبات فیودالی در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم را تضعیف و محدود می‌نماید، از طرف دیگر مناسبات تولیدی نیمه فیودالی را تولید و باز تولید می‌نماید.

«آن گونه که مارکس سرمایه‌داری را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و لنین آن تجزیه و تحلیل را در عصر امپریالیزم و انقلابات پرولتری تکامل داد، سرمایه داری به ره‌سپاری از طریق یک بحران بسیار عمیق و باراندازی آن بالای پرولترها و مردمان جهان ادامه می‌دهد.»

“اعلامیه” در مورد این که مائوتسه‌دون تجزیه و تحلیل مارکس و هم‌چنان تجزیه و تحلیل لنین در عصر امپریالیزم و انقلابات پرولتری را تکامل داده است، هیچ چیزی می‌گوید. این به مفهوم نادیده گرفتن خدمات فناناپذیر مائوتسه دون درین عرصه است و به طور مشخص به مفهوم نادیده گرفتن خدمات مائوتسه‌دون در تبیین تیوریک سرمایه‌داری بروکرات در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم، به مفهوم آن نوع سرمایه داری که قدرت‌های امپریالیستی در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم دامن می‌زنند و به مفهوم نادیده گرفتن خدمات فناناپذیر مائوتسه‌دون در تبیین تیوریک سرمایه‌داری بروکرات رویزیونیستی و سوسیال امپریالیستی در کشورهایی که سوسیالیزم در آن‌ها سرنگون شده و سرمایه‌داری احیاء گردیده، می‌باشد.   

«پرولترها و توده‌های مردم در کشورهای امپریالیستی و هم‌چنان در کشورهای تحت ستمِ امپریالیزم علیه این وضعیت دست به شورش می‌زنند.»

به نظر می‌رسد که درین‌جا یا از روی عمد یا از روی غفلت در پهلوی پرولترها از دهقانان نام گرفته نمی‌شود. در شرایط کشورهای نیمه فیودالی- نیمه مستعمراتی یا مستعمراتی- نیمه فیودالی این عمد یا غفلت به مفهوم نادیده گرفتن نیروی عمدۀ انقلاب دموکراتیک نوین است.   

«در برابر شورش‌های پرولترها و مردمان تحت ستم، بورژوازی امپریالیستی و طبقات حاکمۀ بردۀ آن‌ها در کشورهای تحت ستم امپریالیزم با تحمیل سرکوب‌گری و قتل عام بر آن‌ها، مقابله می‌کنند.»

درینجا نیز از دهقانان از روی عمد یا از روی غفلت به صورت مشخص نام گرفته نمی‌شود.

 

چهارم

«پرولترها و خلق‌ها مقاومت می‌کنند و مبارزات و جنگ خلق‌های شان را در تأکید بر عمده بودن روند انقلاب تکامل می‌دهند.»

عمده بودن یا نبودن روند انقلاب یک وضعیت عینی و در عین‌حال یک وضعیت ذهنی است. وقـتی مـی‌گـویـیـم رونـد انقلاب روند عمده در جهان است، بدین معنا است که روندِ ضد آن روندِ غیر عمده در جهان است. اما روندِ ضد روندِ انقلاب در جهان کدام روند است؟ زمانی مائوتسه دون از موجودیت دو روند متضاد در جهان صحبت نمود: روندِ انقلاب و روندِ جنگ جهانی امپریالیستی. اما در طی چندین دهۀ گذشته عملاً ثابت شده است که روند جنگ جهانی امپریالیستی فقط یکی از اشکال برآمد احتمالی روند ضد انقلاب در جهان است و نه روند ضد انقلاب در کل و در برگیرندۀ تمامی اشکال برآمد آن.

بنابرین سؤال این نیست که روند انقلاب در جهان عمده است یا روند جنگ جهانی امپریالیستی، بلکه این است که روند انقلاب در جهان عمده است یا روند ضد انقلاب؟ آیا در شرایطی که یکی از تضادهای بزرگ جهانی یعنی تضاد میان سیستم سوسیالیستی و سیستم امپریالیستی مؤقتاً از میان رفته و هنوز دوباره سر بلند نکرده است و هم اکنون هیچ کشور سوسیالیستی در جهان وجود ندارد، می‌توان گفت که روند انقلاب در جهان روند عمده است؟ مقدم بر آن به نظر ما عمده بودن روند انقلاب در جهان به مفهوم قرار داشتن این روند در مرحلۀ تعرض استراتژیک علیه روند ضد انقلاب در جهان است. زمانی حزب کمونیست پیرو این ادعا را عنوان نمود، آن‌هم در حالی که بنا به ادعای خودش جنگ خلق در پیرو در مرحلۀ تعادل استراتژیک قرار داشت. اما این ادعا واقعیت نداشت و واقعیت ندارد و آن‌چه واقعیت داشت و واقعیت دارد قرار داشتن روند انقلاب در جهان در مرحلۀ دفاع استراتژیک بود و کماکان در همین مرحله قرار دارد. بنابرین روند ضد انقلاب در جهان روند عمده است و نه روند انقلاب.

پس باید بگوییم که: پرولترها و خلق‌ها مقاومت می‌کنند و مبارزات و جنگ خلق‌های شان را در خدمت به تقویت روند انقلاب در سطح کشورها و در  سطح جهان تکامل می‌دهند.

 

پنجم

«در درون جنبش‌های کارگران و جنبش‌های خلقی با راه انقلاب از طریق تعقیب راه ریفورمیزم توسط رویزیونیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها به‌خاطر آشتی با حکومت‌ها و دولت‌های امپریالیستی و به نفع تحقق برنامه‌های شان مقابله می‌شود…. در مقابل بحرانِ ریفورمیزم، سوسیال دموکراسی و رویزیونیزم، نیروهای انتخاباتی پوپولیست جدید با عوام‌فریبی برای تقسیم توده‌ها و شکار آن‌ها برای ارابۀ جنگـی طبقات حاکمه در جهت منافع بـورژوازی و دولت‌های امپریالیستی پیش‌روی می‌نمایند. پوپولیزم مواد سوخت فاشیزم و نیونازیزم است.»

ریفورمیزم رویزیونیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها و هم‌چنان پوپولیزم و عوام فریبی انتخاباتی، که در کشورهای امپریالیستی مواد سوخت فاشیزم و نیونازیزم است، در درون جنبش‌های کارگران و جنبش‌های خلقی با راه انقلاب، هم در کشورهای امپریالیستی و هم در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم، مقابله می‌نماید. ولی در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم، به ویژه در کشورها و مناطق مسلمان نشین، جنبش‌های پان‌اسلامیستی و بنیادگرایانۀ اسلامی در ستیز با نیروهای امپریالیستی اشغال‌گر یا تحت حمایت قدرت‌های امپریالیستی‌ معین و در هر حال مرتبط با دولت ها و محافل ارتجاعی قدرتمند، نیز با راه انقلاب مقابله می کنند. این مشکل بزرگ نباید به فراموشی سپرده شود و برای جنبش کمونیستی مائوئیستی بین‌المللی لازم است که موضعگیری واضح و روشنی درین مورد داشته باشد.

 

ششم

«جنگ خلق در هند که مستقیماً یکی از دژهای اصلی امپریالیزم و ارتجاع در جهان را تحت تأثیر گرفته است، همراه با جنگ خلق‌ها در فلیپین، پیرو و ترکیه، یک نقطۀ رجوع نیرومند است.»

جنگ خلق در هند و فلیپین وجود دارد و جا دارد که مائوئیست‌های تمامی کشورهای جهان به این دو جنگ خلق افتخار کنند، از ان‌ها حمایت نمایند و از آن‌ها بیاموزند. اما در حال حاضر جنگ خلق در پیرو و ترکیه وجود ندارد. حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان با طرح ادعای موجودیت جنگ خلق در این دو کشور در اعلامیۀ مشترک بین‌المللی اول می پارسال موافق نبود و طبعاً در اعلامیۀ مشترک بین‌المللی اول می امسال نیز موافق نیست. موجودیت بخش یا حتی بخش‌هاای از بقیةالجیش غیر فعال جنگ خلق در پیرو نمی‌تواند دلیلی بر موجودیت جنگ خلق در پیرو باشد. هم‌چنان موجودیت گروپ یا حتی گروپ‌های مسلح مربوط به مائوئیست‌های ترکیه که در میدان های جنگ در ترکیه فعال نیستند، نیز نمی‌تواند دلیلی بر موجودیت جنگ خلق در آن کشور باشد. به نظر ما طرح این گونه ادعاهای غیر واقعی به اعتبار و حیثیت یک اعلامیۀ مشترک بین‌المللی و احزاب و سازمان‌های امضاء کنندۀ آن لطمه می‌زند.

 

هفتم

«کمونیست‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست باید وحدت‌شان را استحکام بخشند، صفوف جنبش کمونیستی بین‌المللی را عاری از گرایشات رویزیونیستی و انحلال‌طلبانه سازند و در عین زمان به عقامت “انقلابی‌گری” خرده بورژوایی (دگماتیزم) دچار نشوند.»

باید تصریح گردد که از میان دو خطر، یکی رویزیونیزم و انحلال طلبی و دیگری دگماتیزم، رویزیونیزم و انحلال طلبی خطر عمده است ولی دگماتیزم نیز یک خطر مهم است.

 

هشتم

«ساختمان احزاب کمونیست تنها در روشنی و حرارت آتش مبارزۀ طبقاتی در پیوند نزدیک با توده‌ها به مثابۀ کارکرد معتبر مبارزۀ انقلابی برای قدرت، ممکن است.»

درینجا نیز باید تصریح گردد که نه تنها «ساختمان احزاب کمونیست تنها در روشنی و حرارت آتش مبارزۀ طبقاتی در پیوند نزدیک با توده‌ها به مثابۀ کارکرد معتبر مبارزۀ انقلابی برای قدرت، ممکن است»؛ بلکه ساختمان ارتش انقلابی و جبهۀ متحد انقلابی نیز فقط با طی طریق در همین مسیر، ممکن است.

 

نهم

با تأسف باید گفت که اعلامیۀ مشترک بین‌المللی اول می امسال در مورد وحدت نیروهای مارکسیست- لنینیست- مائوئیست فقط به بیان کلی عبارتِ «کمونیست‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست باید وحدت‌شان را استحکام بخشند» اکتفا کرده است و از ضرورت مبارزه برای ایجاد یک تشکیلات بین‌المللی جدید مائوئیستی، در مسیر مبارزه برای تشکیل یک انترناسیونال نوین کمونیستی حرفی به میان نیاورده است. این تقلیل‌گرایی در مقایسه با اعلامیه‌های مشترک بین‌المللی قبلی فقط می‌تواند یک عقب‌نشینی شدیداً ناموجه و منفی باشد.

 

 

Source: http://www.sholajawid.org/english/main_english/Some%20Observations%20on%20the%20Joint_sh17_D4.html